کاش گذشتن از بعضی چیزا به آسونی گفتنش باشه 
فراموش کردنه بعضی حرفا سخت تر از لحظه ی شنیدنشه ! 
چرا فکر میکنی میشه راحت از خیلی چیزا گذشت ؟
من نمی خوام سکوت من آجرای همون دیواری باشه که بین منو تو فاصله بندازه 
آگه حرف نمی زنم .. اگه نمی گم دردم چیه .. اگه فقط شدم نگاه و نگاه ..
فکر نکن از درد و دل کردن باهات خسته شدم .. 
میترسم تو خسته بشی از دلتنگیا
آدم بعضی وقتا اینقدر از همه جا و همه کس 
         دلسرد و دل تنگ میشه که حتی آهشم یخ میزنه .



                

دست تو حسیِ مثلِ چیدن سیب های قرمز ... مثلِ سینه ریزی که روش می

نویسم    
بی تو هرگز




برای او که میداند دوستش دارم؟


گاهی سخته گفتن آنچه که درون ماست

گاهی سخته قبول انکه عاشق شدی

خدایادیگر طاقت دوری و انتظارم نیست

اگر باز هم……اگر باز هم او……….

قلبم خسته است…خسته تازه التیام یافته است

اخر مگه تا کی کجا….

می توان این قلبه خسته راوصله کرد

اخر چه کنم خدایا؟

میدانی که با توام….

با تویی که دلت تو غربت گرفته…

حرفهایت دلم را لرزاند چون قدیما

اشک مریز…. گریه مکن….

با تو هستم و در کنارت میمانم

اکنون میتوانم بگویم که قلبم با توست

ان دورها اما چه نزدیک…..

من دیگر چه دارم که بمانم

همه چی در دست توست

میترسم که بیایم….

و چون سر رسم باز سرابی بیش نبینم

خود میدانی که چه سخت است!!!





دلم گرفته است

دلم گرفته است...میخاهم بگریم اما اشک به میهمانی چشمانم نمی آید ,تنم خسته و روحم رنجور گشته و میخواهم از این همه ناراحتی بگریزم اما پا هایم مرا یاری نمیکنند . مانند پرنده ایی در قفس زندانی گشته ام . از این همه تکرار خسته شده ام , چقدر دلم میخواهد طعم واقعی زندگی را بچشم , چقدر دلم میخواهد مثل قدیم عاشق هم بودیم , چقدر دلم میخواهد مثل قدیم کلمه ی دوستت دارم را هر روز از زبانت بشنوم , ولی افسوس آن کلمه که مرا به زندگی امیدوار می کرد هال به فرا موشی سپرده شد و جایش را تحقیر گرفت .