خدایا به امید تو زنده ایم
به او بگویید دوستش دارم
چرا؟! چرا هر وقت که خواستم بهش بگم نتونستم بارها دیدمش
دقیقه ها با اون حرف زدم اما انگاری یه چیزی مانع گفتن حرف اصلی
ام میشد شاید غرور اما نه برای رسیدن به اون تمام غرور خودم را
گذاشتم زیر پاهایم خدایا پس چرا نتوانستم. یعنی چه چیز دیگری بود.
من عاشق لبخندهای زیرکانه او بودم. وقتی می خندید دلبستگی من
به او بیشتر میشد برق چشمهایش یادم نمیره. وقتی با چهره معصوم
و بیگناهش به من نگاه می کرد دست و پایم می لرزید و نای صحبت
کردن را از من میگرفت او هم حرفی نمیزد و سکوت برقرار میشد.
ساعتها راه میرفتیم و به اندازه روزها با سکوتمان با هم حرف میزدیم
اما در سکوت هم نتوانستم به او بگویم دوستت دارم. آه خدایا دارم
میسوزم مگه دو کلمه ساده نبود پس چرا؟. دو سال از اون موقع
میگذرد و مدت زیادی ست که او را ندیدم ولی نقش چهره اش در
ذهن و قلب من برای ابد حک شده. من محکوم شده در دادگاه
عشقم همان عشقی که باعث ارتکاب من به جرم عاشق شدن شد
salam matne bahali bod hal kardm in dastane khodte ba har hal dastet dard nakone
هنوزم در پی اونم که اشکامو روی گونم با اون دستای پر مهرش کنه پاکو بگه جونم بگه جونم نکن گریه منم اینجام
بزار دستاتو تو دستام تو احساس منو می خوای منم ای وای تو رو می خوام
متن خیلی با حالی بود خیلی
البته مخاطبش باید حال کنه
به کسی که خیلی بی احساسه این حرفها نمی یاد
سلام سعید جان متن خیلی جالبی بود مثل خودت که واقعا هم جالبی هم.......
عالی بود...
خیلی خوب بود !
اگه از من تو بپرسی رنگ عاشقی چه رنگه من میگم رنگش سیاهه اما باز واسم قشنگه....
زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت ~حقیقت تلخ است نه به تلخی جدایی ~ جدایی سخت است نه به سختی تنهایی~تنهایی درد اور است نه به درد اوری ~خیانت~!!!
خاکستر خاطره ها را باد برده است!!!
hosh chakal dooman gozloom