شکایت عشق
ندیدی چشمهایم زیر پایت جان سپرد آخر گلویم از صدای های هایت جان سپرد آخر نفهمیدی صدایم بغض سنگینی به دوشش بود به دوشش بود اما از جفایت جان سپرد آخر نترسیدی بگوید عاشقی نفرین به آیینت که از چشمان جادویت خدایت جان سپرد آخر نمی دانی و می دانم که می دانم نمی دانی که دل در خواهش آن انزوایت جان سپرد آخر چقدر عزلت نشینی از برای یار دلگیر است بخوان شعرم کا شعرم در هوایت جان سپرد آخر (فریاد)

       Welcome to www.Naghmeh.com

عشق یعنی........
عشق یعنی سرزمین پاک من عشق یعنی لحظه بیداد من عشق یعنی لیلی و مجنون شدن عشق یعنی وامق و عذرا شدن عشق یعنی مسجد الاقصی من عشق یعنی کودک فردای من عشق یعنی کلبه دل ساختن در قمار زندگی جان باختن عشق یعنی چشمهای پر ز خون درد و غم یکجا بهم آمیختن عشق یعنی دردهای بیشمار گریه کردن, سوختن, افروختن عشق یعنی کعبه اسرار من عشق یعنی مخزن الاسرار من

        Welcome to www.Naghmeh.com

دوست دارم
اگه چشمات مشکی یا عسلی دوست دارم اگه موی
 
تو کوتاست یا که بلند دوست دارم اگه چون دوستم

داری میخوای اذیتم کنی هر چقدر می خوای اذیتم
 
بکن دوست دارم وقتی با برق چشات چشماموادب
 
میکنی دو تا چشم من می خوان بهت بگن دوست
 
دارم وقتی که دستم ومی گیری ونازش میکنی تو
 
دلم داد میزنم هزار دفعه دوست دارم وقتی که نگام

به نیمرخت عمود این لبام دوتاشون میخوان
 
درگوشت بگن دوست دارم اگه آرزوی ناز دوستم
 
داری فقط یه بار درگوشم حالا نه بعدا"بگو

 دوست دارم