آریجون
شنبه 3 بهمنماه سال 1383 ساعت 12:35 ب.ظ
و قتی که عشق می میرد

آریجون
شنبه 3 بهمنماه سال 1383 ساعت 12:31 ب.ظ
به خاطر تو ای ناشناس
که طنین صدایت را امیدم ساختی
و با رنگین کمان جملات قشنگت زندگیم را رنگ
دادی
بخاطر تو
که در جنگل تاریک نا امیدی؛مهتابم شدی
و در جاده غمگین زندگیم؛همراهم گشتی
زیباترین ترانه را خواهم گفت
و قشنگترین گلهای عشق رااز بوته وحشی قلبم
خواهم چیدو به پایت خواهم ریخت
چون؛من بیش از این گل سرخها را دوست
میداشتم
و شقایقها و کبوتران پروازگر را
و خورشید تابان را
لیکن ای نگار من؛ای چشمه سار مهر
دیگر تنها تو را دوست میدارم
که گل سرخ منی ؛شقایق منی ؛وکبوتر و خورشید
منی
هیچ کس جز تو نخواهد دید ؛که چگونه در میان
صخره های سرخ قلبم یک درخت عشق میروید
و فراز شاخه های رنگداراین درخت عشق ؛هیچ
کس جز تو نخواهد دید ؛که چگونه نور میریزد
که چگونه در نگاه تشنه ام خورشید می
روید هیچ کس جز تو نخواهد دید
آریجون
شنبه 3 بهمنماه سال 1383 ساعت 12:03 ب.ظ